خودبینى
دوشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۴۷ ق.ظ
شیخ اجل، سعدى گفت: ناراحت بودم کفش ندارم، یکى را دیدم پا نداشت!
...
یاد خودم افتادم، با این تفاوت که آن دیگرى هم خودمم!
ناراحت بودم که چرا خیلى چیزهایى که میخوام رو ندارم، ...
باز خودمو دیدم که خیلى چیزاى واجب ترى هست که ندارم!
... و باز خودمو دیدم که چیزهاى حیاتى ترى هست که ندارم!
:-D
+ ناشکر نیستم. خداروشکر که هستم و سلامت هستم و کتاب میخونم و... گوشه چشمى هم به بافرهنگ شدن دارم!
- ۹۴/۰۸/۲۵